ويانا جان ويانا جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

من و ني ني

ویانا عزیزم امروز شده یک ماهه

دخمر نازم      فرشته من شما با امروز یک ماه که توی آغوش مامان هستی.باورم نمی شه که یک ماه گذشته . البته همینه دیگه 00000000 می دونی گلم خیلی خوشحالم که فرشته کوچولوی نازم سالم و سلامت به دنیا و به زندگی قدم گذاشت. مامانی یک عالمه دوسسسسسسسسسسسسسسسسسست داره.     ...
12 مهر 1390

شمارش معكوس

سلام عزيز مامان الان كه اينجا نشستم دارم به اون روزي فكر ميكنم كه رفتم آزمايشگاه و آزمايشم مثبت بود اون روز حس عجيبي داشتم باورم نميشد كه ميخوام مامان بشم وفكر ميكردم چطوري بايد نه ماه بگذره اما حالا نه ماه با تمام سختياش ،شب بيداريهاش و انتظارا....از اون روز گذشته  امروز آخرين نوبت دكترم بود. و خانم دكتر براي روز پنجشنبه كه ميشه 1390/06/10 تاريخ تولد شما رو مشخص كرد الان تو ايون خونه آقاجون نشستم و دارم به شما و خودم و پس فردا فكر ميكنم و بي صبرانه منتظر ديدن روي ماه شما هستم راستي بابا آريا هم امشب اومده ، و ما كلي خوشحاليم همش با بابايي در مورد اين حرف ميزنيم كه چه شكلي هستي ديگه يه جورايي طاقتمون تمام شده ، عزيزك...
9 شهريور 1390

بدون عنوان

عزیز ناز مامان فردا هفته ٣٧ تمام میشه .یکجورائی خیالم راحت شد چون رشد شما دیگه کامل شده آخه می دونی از شروع هفته ٣٧ فقط به وزن  شمااضاف میشه و  دیگه شما هر وقت تشریف بیارید خطری نداره عزیزم. راستی فراموش کردم بگم که الان ماه مبارک رمضانه / از خدای مهربون خواستم که تمام مامانهای چشم انتظار نی نی هاشون رو سالم و سلامت بدنیا بیارن و نی نی ما هم در کمال سلامتی به آغوشمون بیاد . عزیزکم :ا حتمالا شما توی همین ماه پاک چشمای نازتو بدنیا باز کنی. ...
25 مرداد 1390

بدون عنوان

سلام به دخمرم که کلی دوستش دارم عزیزکم روز پنجشنبه 13/مرداد من و شما وبابا اریا رفتیم آتلیه و کلی عکس گرفتیم. آخه می خوام وقتی بزرگ شدی بدونی توی شکم مامان چفدری شده بودی خوشکلم و مامانی توی دوران بارداری چه تغییراتی داشته. دیروز هم با خاله جون فیروزه رفتیم عکسها رو گرفتیم .خیلی خوشگل شده عزیزم. بی صبرانه منتظرم که از ناز دخمرم یک عالمه عکسای خوشگل بگیرم.   ...
23 مرداد 1390

مسافرم داره می یادl

سلام به مسافر کوچولوی خودم که این روزها دیگه داره به مقصدنزدیک و نزدیکتر می شه و یواش یواش باید از  قطار انتظار پیاده شه وقدمهای کوچکشو به این دنیای بزرگ بذاره و چشمهای نازش رو روبه زیبائی های دنیای ناشناخته ای که بهش دعوت شده باز کنه. عزیز دلم : مامان دیگه وارد ٩ماهگی شده و دیگه واسه دیدنت طاقت نداره.   ...
23 مرداد 1390

بدون عنوان

سلام به دخمر ناز شيطون بلاي خودم ميدوني عزيزم از الان كه تو شكم مامان هستي فهميدم كه  چقدر شيطون بلايي روز چهارشنبه 90/04/29 نوبت دكتر داشتم و قرار بود كه اولين نوار قلب شما رو بگيرن خانم دكتر دستگاه رو روي شكم ماماني نصب كرد و قلب قشنگت شروع كرد به تپيدن و ماماني از صداي شنيدن قلبت كلي خوشحال شد گويل براي گرفتن اين نوار قلب شما بايد تكون ميخوردي اما الان كه بايد حركت داشته باشي بي خيال خوابيده بودي عزيزم . خانم دكتر از من خواست با شما صحبت كنم تا بيدار شي بعد ماماني شروع كرد به صحبت كردن با شما اما  دريغ از يك حركت .خلاصه ديگه از صحبت كردن با شما گذشت و شروع كردم به تكون خوردن تا شما هم به خودت زحمت بدهي و يك تكو...
13 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و ني ني می باشد