ويانا جان ويانا جان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

من و ني ني

تولدت مبارك ویانا جونم

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آفرینش وچه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن وچه اندازه شیرین است امروز روز میلادت   روزی که تو آغاز شدی ...
10 شهريور 1395

تقدیم به ویانا همه وجودم

زود بزرگ نشو مادر .کودکیت را بی حساب می خواهم ودر پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ،جیغ بکش ،گریه کن،لوس شو،بچگی کن،ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام. آرام آرام پیش برو آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم . هر چه جلو تر میروی همه چیز تندتر از تو قدم بر میدارد حالا هنوز دنیا به پای تو نمیرسد از پاکی.الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز.همیشه ازدنیای ما آدم بزرگ ها  جلوتر باش ،یک قدم ،دو قدم ،ولی زود  بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم.آنجا که عمر وزن میگیرد دنیا به قدری سبک میشود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن وسال خبری نیست کودکی کن ؛از ته دل بخ...
31 شهريور 1394

شعر مسواک

من و ویانا با همدیگه مسواک میزنیم من و ویانا با همدیگه مسواک میزنیم از بالا به پایین از پایین به بالا    حالا برو به چپ حالا برو به راست بشور دندوناتو ای دختر با کلاس       ویانای عزیزم این شعر رو من و شما همیشه موقع مسواک زدن میخونیم و کلی باهاش حال میکنیم میخندیم و یه عالمه شیطنت میکنیم ا ین شعر رو زمانی که برای اولین بار میخواستم اون یکی دوتا دندون کوچولوی نازت رو مسواک بزنم واسه خودمون ساختم و الان که بزرگتر شدی و خودت مسواک میزنی بیشتر باهاش بهمون خوش میگذره ...
16 شهريور 1394

جشن تولد

ویانای عزیزم ، قلب مامان ، تولدت مبارک . نفسم خوشحالم از اینکه خدا ی مهربون شما رو به من هدیه کرد، عزیزم چهار سال از به دنیا اومدنت گذشت و هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر دوست دارم . امسال واسه دخترم دو تا تولد گرفتم اما هر دو کمی زودتر از تاریخ تولدت که اگر امروز هم واسه دوستات توی کلاس باله هم کیک تولد ببری میشه سه تا تولد اولین تولد رو خونه خودمون دوستانه گرفتم که خیلی مفصل بودو کلی خوش گذشت در تاریخ    5/29   دومین تولد رو هم خونه آقا جون گرفتیم که اون هم کلی خوش گذشت6/5 دلیل زودتر گرفتن هم این بود که ما اون زمان شیراز بودیم و هم اینکه اون اولی هم همه دوستان توی اون&nb...
10 شهريور 1394

تولدت مبارک

                                                                                                           ویانا جونم ...
10 شهريور 1394

بدون عنوان

سلام به دخمر ناز و خوش قلبم ویانا جونم  اره میدونم دوباره بعد از یه غیبت طولانی دارم واست مینویسم اینو پای کم لطفی مامانی نزار واقعا دنیای بزرگترها دنیای پر مشغله ای باور کن دلم میخواست هر روز واست بنویسم که چه ساعتهای با حالی رو با هم میگذرونیم اخه الان دیگه حرف همو خوب میفهمیم و با تو بودن کلی بهم انرژی میده مخصوصا که شما خودت یه دختر سر زنده و پر انرژی هستی خوب اره یک سالی میشه که هیچ مطلبی ننوشتم و واقعا متاسفم اما شما توی این یک سالی که گذشته کلی شیرین تر شدی ،نسبت به هم سنای خودت تو این سن خیلی فهمیده هستی ،عاشق آدامسی تو میوه ها توت فرنگی رو از همه بیشتر دوست داری ،تنها چیزی که نمی خوری ه...
3 شهريور 1394

ویانا جونم به خانه بازی رفته...

سلام به دخمر ناز خودم عسل مامان این روزها یکم بهتر شدی و کمتر بهانه می می رو میگیری البته بگم فراموش نکردی و هر از گاهی می یای میگی می خوام بوسش کنم ، بعد که خواستی ببوسی شیطون میره توی جلدت و با لوس بازی یه بوس می کنی و میری تا سری بعد... الهی فدات شم نازم که اینقدر بلایی. ویانا جونم شما از حدود یکسال و نیمگی که من دوباره برگشتم سر کار پرستار داشتی به نام خانم نجفی،اوایل که کوچولوتر بودی با خودم می یاوردمت سر کار آخه اینجا واسه شما یه اتاق بزرگ و قشنگ درست کرده بودم با تمام امکانات و در طول روز چندین بار می آمدم بهت سر می زدم و بازی می کردیم و بهت شیر می دادم اما دیگه یواش یواش که بزرگتر شدی ترجیح دادم توی خونه باشی واحساس م...
7 مهر 1392

جوجوی مامان تو ترک

و اما بگم از ویانا خانم که این روزها در ترک به سر میبره: خودم از روی وابستگی شما فکر می کردم خیلی سخت باشه که بتونم از شیر بگیرمت اما خوب یکم از اونچه فکر میکردم بهتری،اوج مشکل و بهانه زمانای خوابته که نمی دونی چطوری باید بدون می می بخوابی و حسابی غر می زنی،از سر صبح مشغول خوردن انواع تنغلاتی که به یاد می می نیفتی همش سر یخچالی و میگی نیوم نیوم یه عالمه خوراکی واست خریدیم .هر چی که شما امر کنی همون میشه ،بشینیم ،پاشیم ،بریم دد،ببتی بخوریم ،و خلاصه هر دستوری باید سریع اجرا بشه شبها تا ساعت دو،سه با ماشین دور میزنیم تازه بعد از اون هم بغلمی و من باید راه برم و شعر عروسک قشنگ من بخونم تا بخوابی ،اما اینخواب زیاد طول نمی کشه و دوباره از...
30 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و ني ني می باشد