بدون عنوان
سلام به دخمر ناز شيطون بلاي خودم
ميدوني عزيزم از الان كه تو شكم مامان هستي فهميدم كه چقدر شيطون بلايي
روز چهارشنبه 90/04/29 نوبت دكتر داشتم و قرار بود كه اولين نوار قلب شما رو بگيرن
خانم دكتر دستگاه رو روي شكم ماماني نصب كرد و قلب قشنگت شروع كرد به تپيدن و ماماني از صداي
شنيدن قلبت كلي خوشحال شد
گويل براي گرفتن اين نوار قلب شما بايد تكون ميخوردي اما الان كه بايد حركت داشته باشي بي خيال
خوابيده بودي عزيزم .
خانم دكتر از من خواست با شما صحبت كنم تا بيدار شي بعد ماماني شروع كرد به صحبت كردن با شما اما
دريغ از يك حركت .خلاصه ديگه از صحبت كردن با شما گذشت و شروع كردم به تكون خوردن تا شما هم
به خودت زحمت بدهي و يك تكون كوچولو بخوري اما ........
ديگه خانم دكتر كلافه شد وبا دست به شما فشار مي آورد تا شايد بيدار شي اما از اون تلاش كردن
و از شما بي خيال بودن و تكون نخوردن .
خلاصه نواري كه 10 دقيقه بيشتر طول نمي كشيد حدود 20 دقيقه اي شد اما شما كه خيال بيدار شدن
نداشتي
اما شيطون خانم به محض اينكه مامان از تخت پايين آمد شروع كردي به وول خوردن و وقتي به خانم دكتر
گفتم كلي از دستت شاكي بود
از مطب كه اومدم بيرون واسه خاله جونها تعريف كردم و كلي از دستت خنديدن و قربون صدقت رفتن
شب هم واسه بابا آريا تعريف كردم كه چه دخمري داره اون هم كلي خنديد و ذوق كرد.
اون روز براي ما خاطره جالبي بود و كلي در موردش صحبت كرديم .