ويانا جان ويانا جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

من و ني ني

بدون عنوان

1390/5/13 12:48
نویسنده : مامان رزي
246 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخمر ناز شيطون بلاي خودم

ميدوني عزيزم از الان كه تو شكم مامان هستي فهميدم كه  چقدر شيطون بلايي

روز چهارشنبه 90/04/29 نوبت دكتر داشتم و قرار بود كه اولين نوار قلب شما رو بگيرن

خانم دكتر دستگاه رو روي شكم ماماني نصب كرد و قلب قشنگت شروع كرد به تپيدن و ماماني از صداي

شنيدن قلبت كلي خوشحال شد

گويل براي گرفتن اين نوار قلب شما بايد تكون ميخوردي اما الان كه بايد حركت داشته باشي بي خيال

خوابيده بودي عزيزم .

خانم دكتر از من خواست با شما صحبت كنم تا بيدار شي بعد ماماني شروع كرد به صحبت كردن با شما اما 

دريغ از يك حركت .خلاصه ديگه از صحبت كردن با شما گذشت و شروع كردم به تكون خوردن تا شما هم

به خودت زحمت بدهي و يك تكون كوچولو بخوري اما ........

ديگه خانم دكتر كلافه شد وبا دست به شما فشار مي آورد تا شايد بيدار شي اما از اون تلاش كردن

و از شما بي خيال بودن و تكون نخوردن .

خلاصه نواري كه 10 دقيقه بيشتر طول نمي كشيد حدود 20 دقيقه اي شد اما شما كه خيال بيدار شدن

نداشتي

اما شيطون خانم به محض اينكه مامان از تخت پايين آمد شروع كردي به وول خوردن و وقتي به خانم دكتر

گفتم كلي از دستت شاكي بود

از مطب كه اومدم بيرون واسه خاله جونها تعريف كردم و كلي از دستت خنديدن و قربون صدقت رفتن

شب هم واسه بابا آريا تعريف كردم كه چه دخمري داره اون هم كلي خنديد و ذوق كرد.

اون روز براي ما خاطره جالبي بود و كلي در موردش صحبت كرديم .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سید ابوالفضل
14 مرداد 90 19:40
نازززززززی انشالله به سلامتی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و ني ني می باشد