جوجوی مامان تو ترک
و اما بگم از ویانا خانم که این روزها در ترک به سر میبره:
خودم از روی وابستگی شما فکر می کردم خیلی سخت باشه که بتونم از شیر بگیرمت اما خوب یکم از اونچه فکر میکردم بهتری،اوج مشکل و بهانه زمانای خوابته که نمی دونی چطوری باید بدون می می بخوابی و حسابی غر می زنی،از سر صبح مشغول خوردن انواع تنغلاتی که به یاد می می نیفتی همش سر یخچالی و میگی نیوم نیوم یه عالمه خوراکی واست خریدیم .هر چی که شما امر کنی همون میشه ،بشینیم ،پاشیم ،بریم دد،ببتی بخوریم ،و خلاصه هر دستوری باید سریع اجرا بشه شبها تا ساعت دو،سه با ماشین دور میزنیم تازه بعد از اون هم بغلمی و من باید راه برم و شعر عروسک قشنگ من بخونم تا بخوابی ،اما اینخواب زیاد طول نمی کشه و دوباره از نو همه چی تکرار میشه
تاب تاب ،نیوم نیوم ،بغل ،و....
گاهی فکر میکنم والا حسابی داره بهت خوش می گذره و با این شرایط حالا حالاها این قضیه شیر از سرت نیفته...