ويانا جان ويانا جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

من و ني ني

ویانا جونم از دو تا چهار ماهگی

1390/11/29 2:04
نویسنده : مامان رزي
309 بازدید
اشتراک گذاری

ستاره قلبم خیلی وقته که مامانی وقت نکرده بیاد از شیرین کاریهات بنویسه شما امروز چهار ماه و نیم

شدی ، تو این مدت من هر روز شاهد بزرگ شدن و شیرین تر شدن شما بودم .

الان که بهش فکر میکنم میبینم که چقدر کوچولو بودی ،نمیدونم چطور بغلت میکردم همش ترس داشتم که

یهو از دستم لیز نخوری ،البته کلا" ماه اول خیلی سخت بود که کم تجربه بودن هم سخت ترش می کنه.

ماه اول زیاد حرکت نداشتی ،خوب طبیعی که همیشه در حالت دراز کش بودی(نه که فکر کنی می خوابیدی یا نههههههههههه.....) گاهی توی خواب لبخند می زدی لبخندو من کلی کیف می کردم.چون زود خسته می شدی اکثر اوقات درحال شیر خوردن بودی،الهی فدای اون فک کوچولوت بشم نفسم.از این که توی 24 ساعت 2 ساعت هم نمی خوابیدم بگذریم.خواب

اولین بار که من با بابایی رفتم واسه واکسن شما ،واکسن 2 ماهگی بود وااااااااااای که چقدر سخت بود .اون روز کلی گریه کردم.آخه کلی نا ارومی کردی ، گریه کردی،یکم هم تب کردی.وقتی گریه می کردی من هم گریه میکردم.کلی دلم می سوخت و نمی تونستم گریه کردنتو ببینم.اون روز اولین اشک چشماتو دیدم عزیزم. اما این هم بگم که دیگه واسه مامانی خنده های صدا دار میکردی و من هم کلی ذوق زده میشدم.

(الان که در حال نوشتن هستم صدای خنده شیرینت کل فضای خونه رو پر کرده داری با بابایی بازی میکنی و می خندی نفسم.)

از 3 ماهگی دیگه کلی  نسبت به اشیا ،افراد ،صداها عکسل العمل نشون میدادی.حتی صداهای پشت تلفن.

وای خدا بهترین سورپرایز شما هم به شکم چرخیدنت بود .که با اولین تلاش شما در تاریخ 10/5 /90 ساعت 10:30 شب شروع شد.وفردای اون روز بدون کمک ساعت 2 ظهر یهوئی چرخیدی.چه حس قشنگی داشتم و بی اختیار اشک شادی از چشمام سرازیر شد و خدا رو شکر کردم.

ویانای مامان الان دیگه کلی شیطون شده 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و ني ني می باشد